وقوع جنبشهای اعتراضی در جهان عرب در اواخر سال 2010 بسیاری از محققان را برانگیخت تا از پایان اقتدارگرایی در جهان عرب سخن گفته و برخی از پایان استثناگرایی خاورمیانه نیز سخن به میان آوردند. با این حال گذر زمان و روند تحولات در اکثر قریب به اتفاق کشورهای منطقه واقعیتهای پیچیده¬ای را نمایان و گذار به دموکراسی را به آرزویی دور از دسترس تبدیل کرد. گذشته از برخی کشورها به ویژه مونارشی¬های نفتی خلیج فارس که عمدتا از روند اعتراضات به دور ماندند، کشورهای دستخوش بحران نیز بجز تونس سیری قهقرایی را طی کردند. مصر با گسترش و بازتولید اقتدارگرایی در شکلی خشن¬تر مواجه شد و کشورهایی چون سوریه و لیبی و یمن درگیر جنگ داخلی شده و به ورطه دولتهای فرومانده یا فروپاشیده غلطیدند. جنبش بحرین نیز عملا سرکوب شده و روند اقتدارگرایی در این کشور تداوم یافته است. اگر چه درباره علل و ماهیت جنبشهای اعتراضی در خاورمیانه آثار زیادی به رشته تحریر در آمده ولی چرایی ناکامی بهار عربی و به طور کلی گذار به دموکراسی در این منطقه که می¬توان با زمستان عربی از آن نام برد، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به خلای مطالعاتی فوق، در این اثر تلاش شده که عدم گذار به دموکراسی پس از بهار عربی دقیق¬تر مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد. فصل اول کتاب به واکاوی دقیقتر جنبشهای اعتراضی در جهان عرب پرداخته و رویکردهای مختلفی که در تبیین ماهیت و چرایی شکل¬گیری آن مطرح شده را مورد بررسی قرار می¬دهد. فصل دوم کتاب نیز با بهره¬گیری از مباحث گذار به دموکراسی، به مهمترین چالشهای دموکراتیزاسیون در خاورمیانه عربی می¬پردازد و تلاش می¬کند تا چارچوب تئوریک مناسبی را برای مطالعات موردی فراهم آورد. نویسنده در فصل سوم به چرایی عدم وقوع جنبشهای فراگیر اعتراضی در مونارشی¬های نفتی خلیج فارس می¬پردازد و از منظر اقتصاد سیاسی و ماهیت دولت، چرایی ثبات نسبی و پایایی حکومت در این کشورها را مورد بررسی قرار می¬دهد. در فصل چهارم کتاب تلاش شده است تا تنها الگوی موفق دموکراتیک سازی در بهار عربی یعنی تونس و چرایی کامیابی آن مورد بررسی دقیق¬تر قرار گیرد. در فصل پنجم به تحولات مصر و بازتولید اقتدارگرایی نظامیان در این کشور پرداخته و تلاش شده تا چرایی عدم گذار دموکراتیک در این کشور مورد واکاوی قرار گیرد. در فصل ششم بحران سوریه که پیچیده¬ترین بحران خاورمیانه کنونی است و ریشه در عوامل مختلف داخلی، منطقه¬ای و بین المللی دارد، مورد توجه قرار گرفته است. در فصل هفتم کتاب به تحولات لیبی پرداخته شده و چرایی فروپاشی دولت و عدم گذار دموکراتیک در این کشور از منظر شرایط داخلی، ماهیت دولت و بازیگران مختلف در این منطقه مورد توجه قرار گرفته است. در فصل هشتم، نقش عوامل داخلی و همچنین بازیگران منطقه¬ای در جنگ داخلی یمن و فرسایش دولت در این کشور در بستری تاریخی بررسی شده است. فصل نهم نیز به تحولات بحرین و موانع گذار به دموکراسی در این کشور پرداخته است. نویسنده در مطالعات موردی پیرامون کشورهای دستخوش بحران، تلاش کرده است تا با بررسی عواملی چون وضعیت جامعه از منظر استعداد برای دموکراتیزاسیون، ماهیت نهادهای سیاسی به ویژه نیروهای مسلح، عملکرد نخبگان سیاسی و عوامل بین¬المللی به تبیین چرایی گذار موفق تونس و عدم گذار سایر کشورها بپردازد. در نهایت در فصل دهم کتاب، یک جمع بندی کلی ارائه شده و به صورت تطبیقی اهمیت و میزان تعیین کنندگی عوامل فوق در شکل¬گیری زمستان عربی مورد سنجش قرار گرفته و چشم انداز دموکراتیک سازی در خاورمیانه نیز مورد بررسی قرار گرفته است.